کافکا یک روز صبح از خواب برخاست، احساس میکرد «محاکمه» خواهد شد و بایست در دادگاه حاضر شود. همینگوی «پس از معالجههای گوناگون برای افسردگی و پارانویا، بهترین تفنگ دولول شکاری انگلیسی خود را برداشت، دو فشنگ در آن گذاشت و جمجمه خویش را متلاشی ساخت.»[۱۷] تولستوی دچار هذیان عظمت https://richardw987fqa0.wikienlightenment.com/user